تحلیل نمادین سفر در آثار عرفانی فارسی: واکاوی مفاهیم معنوی در سفرنامههای عرفانی و مثنوی معنوی
کلمات کلیدی:
ادبیات عرفانی, نمادپردازی, سفر عرفانی, مثنوی معنوی, مرصادالعباد, سلوک روحانی, خودشناسیچکیده
ادبیات عرفانی فارسی یکی از غنیترین منابع برای بررسی مفاهیم و نمادهای روحانی است و در آن، مفهوم سفر به عنوان نمادی از حرکت درونی و جستجوی حقیقت جایگاه ویژهای دارد. این مقاله به تحلیل نمادین سفر در آثار عرفانی بهویژه در مثنوی معنوی مولوی و سفرنامههای عرفانی همچون «مرصادالعباد» نجمالدین رازی پرداخته و تلاش دارد تا با مقایسه این دو گونهی ادبی، پیوندهای معنوی و مفاهیم مشترک آنها را بررسی کند. در سفرنامهها، سفر به عنوان مسیری ملموس و واقعی برای سالک توصیف شده که او را از مراحل مختلف سلوک عبور داده و به مقامات فنا و بقا در حق نزدیک میکند. این رویکرد بهصورت راهنما و با زبانی مستقیم در آثار سفرنامهای به تصویر کشیده شده است. در مقابل، مثنوی معنوی مولوی از طریق تمثیلها و داستانهای نمادین، سفر را به عنوان حرکتی بیپایان به سوی وحدت الهی و تجربهی عشق الهی معرفی میکند. تحلیل مقایسهای نشان میدهد که هرچند ساختار و سبک بیان در این دو گونه ادبی متفاوت است، اما هر دو به شکلی تکمیلی به تبیین مفهوم سفر و تعالی روحانی پرداختهاند. این پژوهش با بهرهگیری از نظریات نمادپردازی و رویکردهای هرمنوتیکی، به درکی عمیقتر از نماد سفر و نقش آن در تحول روحی و خودشناسی عارفانه دست مییابد و بیان میکند که این مفهوم در ادبیات عرفانی فارسی تنها به عنوان حرکت به سوی خداوند نیست، بلکه مسیری برای خودشناسی و رهایی از نفس و وابستگیهای مادی نیز محسوب میشود.