تحلیل شیوههای کانونیسازی در داستان «ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی
کلمات کلیدی:
روایتشناسی, ویس و رامین, فخرالدین اسعد گرگانی , ژرارد ژنت, کانونیسازیچکیده
«کانونیسازی» بهعنوان یکی از نظریات نوآورانۀ ژرار ژنت در علم روایتشناسی، با بررسی ساختار روایت، تکنیکها و تمهیدات توزیع دانش (آگاهی) توسط راوی، ایدئولوژی غالب بر نظام متن را در ارتباط با تأثیری که بر درک مخاطب از روایت میگذارد تبیین میکند. تمایز معنادارِ ژنت بر دو نقشپردازِ عرصة روایت: «چهکسی میبیند»؟ و «چهکسی میگوید»؟ دو کارکرد را در متن مشخص میسازد: عملِ «گفتن» و عمل «دیدن». کانونیساز (کارگزار کانونیکننده)، پس از آنکه در مقام یک واسطه میان خواننده و متن قرار میگیرد، بر مبنای وجوه مختلف کانونیشدگی: وجه ادراکی، وجه روانشناختی و ایدئولوژیکی، با درجهها و کیفیتهای گوناگونی به دریافت خواننده میرسد که از این مسیر اثرگذاری متفاوتی در برخواهد داشت. در این مقاله برای شناسایی چگونگی توزیع عنصر «آگاهی» در روایت «ویس و رامین» اثر فخرالدین اسعد گرگانی، تکنیکهای کانونیسازی در روایت مورد بررسی قرار گرفتهاست. نتایج این تحقیق بیانگر آن است که راوی توانسته با ایجاد اعتدالی متناسب و متناظر در پردازش هر دو وجه کانونیسازی بیرونی و درونی، در توزیع اطلاعات بین خواننده و شخصیتها تناسبی معنادار در جهت ابلاغ ایدئولوژی حاکم بر متن ایجاد کند. مشاهده و روایت توالی رویدادها توسط راوی - کانونیگر، به گونهای سازمان یافته است که در اغلب موارد، خواننده اطلاعاتی بیشتر از شخصیتها ندارد ولی همواره در درک و دریافت آنچه که بهطور پیوسته در نظام متن میگذرد، بهطور ضمنی در درونکاویِ سرنوشت شخصیتها حضوری مشخّص همراه با قوّهای روانی دارد.